آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

آرمین و عشق خنده و رقص

عزیز دلمی پسر گلم همیشه روی لبات خنده است که از خدا میخوام همیشه اینطوری باشه تا آهنگی میشنوی به من و بابایی نگاه میکنی و شروع میکنی به تکون دادن دستات و دست زدن یعنی میخوای برقصی و باید هرکی هست خصوصا بابایی بهت توجه کنه  و تشویقت کنه تا بهت میگم پاشو برقصیم زودی میایی بغلم و میگی بلند شو.بعد رو به بابایی میرقصی تا اونم دست بزنه و تشویق کنه  وای خدای من چه حسیه قابل توصیف نیست در کل همیشه پایه ثابت رقصی برعکس بابایی  خو به مامانت رفتی وقتی میبینی ناراحتم هم نگام میکنی و میخندی و دستاتو تکون میدی که اصلا یادم بره اسم چیه انقده ذوق میکنم.فقط هر بار میگم خدایا شکرت        ...
25 فروردين 1392

بالا رفتن از پله

سلام  سلام روز جمعه رفتیم خونه آقاجون تا با هم بریم و یه خونه ببینیم تا اگه خدا بخواد بتونیم بخریمش البته برای سرمایگذاری. وقتی برگشتیم من و بابایی رفتیم توی اتاق دایی ها و با هم تخته نرد بازی میکردیم تو هم که همش درحال شیطونی بودی و صدای دایی ها رو دراوردی  که با عرض معذرت رسما انداختنت بیرون مامانی بردت پیش خودش و آقاجون یه مدتی اونجا سرگرم بودی که بعدش میخواستی بیایی پیش ما.صداتو شنیدم ولی چون مطمئن بودم نمیتونی از پله ها بیایی بالا(اتاق چند تا پله میخوره) توجهی نکردم فک کردم منصرف میشی برمیگردی که یهو دیدم اومدی تو اتاق مامانی هم بدو دنبالت وقتی رسید تو بالا بودی همه بهت زده بهت نگاه میکردیم و از درون وحشت زده ب...
25 فروردين 1392

10 ماهگی آرمین جون

سلام به پسر گلم و دوستای خوبم روز شنبه از صبح که بیدار شدم تلفن دستم بود و چشمم به مانیتور بود تا بالاخره تصمیم گرفتم اینترنتی دوربین بخرم چه ریسکی کردم  از قبل از بدنیا اومدن تو دنبال یه دوربین خوب و مناسبم ولی جور نشده بود بخرم خیلی هم قیمتا بالا رفتن  بازار خیلی نوسان داره تحریما خیلی اذیت میکنن.بیچاره اونا که میخوان جهاز بخرن خدا به همه صبر بده و خوشی و سلامتی بابایی  و دایی اصرار داشتن نیمه حرفه ای بخریم ولی چون من میخوام همیشه و هرجا باهام باشه و فقط عکسای خانوادگی بگیرم دوربین کامپکت بهتره عزیز دلم یک شنبه خیلی خوشحال بودم چون تولد 10 ماهگیت بود و روز به روز داری بزرگتر و خوشمزه تر میشی الهی دور سرت بگ...
20 فروردين 1392
1